وقتی صحبت از لزوم حریم خصوصی در روابط میان فردی می شود، همه موافق هستند به اینکه هیچ فردی به ما نمی تواند آنقدر نزدیک باشد که همه اسرار درونی مان را با او در میان بگذاریم. اصلا در میان گذاشتن تمام آنچه در درون ما می گذرد یا مسائلی که برای ما پیش می آید به یک نفر، با عقل نیز سازگار نیست
اما اگر صحبت به لزوم حریم خصوصی در روابط همسران برسد، برخوردها متفاوت می شود. برخی چنان موضع گیری می کنند که گویی وجود حریم خصوصی در رابطه همسران قدم اول طلاق یا حداقل قدم اول طلاق عاطفی است.
البته از حق نگذریم در مقابل نیز برخی چنان از لزوم حریم خصوصی در رابطه طرفداری می کنند که گویی می خواهند همسران را به دو نفر با داشتن رابطه ای در حد همکاری سوق دهند؛ اما حد میانه و نقطه تعادل در این بین کجاست؟
همیشه برخوردهای همراه با افراط و تفریط از آنجایی ناشی می شود که افراد باورهای اشتباهی در مورد موضوع دارند. در رابطه با موضوع داشتن حریم خصوصی در رابطه همسران نیز داستان به همین منوال است. متاسفانه باورهای غلطی در این مورد وجود دارد که به موضع گیری هایی غیرمنطقی منجر می شود. باورهایی که در این شماره برخی از آنها را مرور می کنیم.
«ازدواج شریک شدن در همه ابعاد است؛ پس حریم خصوصی در روابط همسران بی معناست.»
بسیاری از همسران تصور می کنند وجود حریم خصوصی معنایی ندارد و تصور می کنند هر چقدر بیشتر به همسرشان نزدیک باشند بهتر است. اگر به یاد داشته باشیددر مورد عوارض خودتمایزنیافتگی مطلبی داشتیم و اشاره کردیم که نبود استقلال عاطفی در همسران، خود یکی از دلایل طلاق به شمار می رود.